موجودی سراسر چشم وتوجه که فرستاده خداوند است برای نشان دادن عشق وتوجهش به بنده مطیعش.
حورالعین در واقع مانندچشمهای خداوند هستند،وقتی بنده ای در دنیا تمام توجهش به خدای خودش بوده،خدا برای جبران این توجه حورالعینی را برای نشان دادن تمام توجهش به آن بنده میدهد..
فکر کنید وقتی از جانب معشوق نامه ای بدستتون میرسه چه حالی بهتون دست میده،حالا خدا توبهشت یه موجود زنده ای رو برای نشون دادن عشقش براتون میفرسته...
نُه چيز زشت است، اما از نه گروه زشتتر:
درماندگى و ناتوانى از دولتمردان؛
بخل از ثروتمندان؛
زود خشمى از دانشمندان؛
حركات بچگانه از ميانسالان؛
جدايى حاكمان از مردم؛ دروغ از قاضيان؛
بيمارى كهنه از پزشكان؛
بدزبانى از زنان و سختگيرى و
ستمگرى از سلاطين.
در روایتی از امام رضا (ع) چنین مضمونی نقل شده که : مردی از بنی اسراییل ، یکی از نزدیکانش را کشت و جنازه او را بر سر راه یکی از طایفه ها انداخت.سپس همراه گروهی برای خونخواهی همان مقتول به نزد موسی رفت.و از او خواست که قاتل را معرفی کند.موسی گفت: گاو ماده ای برایم بیاورید،گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟! موسی فرمود :" به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم."
اگر آنها گاوی آورده بودند به زحمتهای بعدی نمی افتادند ولی آنها سخت گرفتند و خداوند نیز بر آنها سخت گرفت.گفتند از خدا بخواه برای ما روشن کند که این گاو چگونه گاوی باشد،موسی گفت: که خداوند میفرماید:" گاو ماده ای که نه پیر و نه از کار افتاده باشد و نه بکر و جوان..."سرانجام آن گاو را نزد جوانی از بنی اسراییل یافتند.جوان گفت: من گاوم را جز به یک پوست پر از طلا نمیفروشم.آنرا خریداری کردند و به دستور موسی ذبحش کردند .قسمتی از گوشت آنرا به بدن مرده زدند . مقتول زنده شد.و قاتل خود را معرفی کرد.
موسی به اصحابش فرمود:ماجرای گاو ماده از این قرار است.که
جوانی نیکوکار که به پدرش احترام بسیار میگذاشت ، روزی برایش معامله پرسود پیش آمد و نزد پدرش رفت تا کلید صندوق یا اتاق را از او بگیرد؛ اما چون پدرش خواب بود، او را بیدار نکرد و از آن معامله صرف نظرکرد.پدرش که از آن ماجرا خبردار شد،به او آفرین گفت و آن گاو ماده را به او هدیه داد.سپس حضرت موسی فرمود: "به نیکوکاری بنگر که چگونه به اهلش میرسد."
مسلماً كسانى كه [به ظاهر] ايمان آوردند ، و يهودىها و نصرانىها و صابئىها هر كدامشان [از روى حقيقت] به خدا و روز قيامت ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند ، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته است ، نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين شوند .«62»
آیا پیروی از هر آیینی مایه نجات است؟
گاهی دیده میشود که برخی براساس این آیه ، برحقانیت آیینهای دیگر استدلال میکنند.و مدعی میشوند که از نظر قرآن، هر انسانی از هر یک از آیه های یاد شده در این آیه پیروی کند ، در قیامت نجات خواهد یافت؛ اما باید توجه داشت که این آیه به انتقاد برخی اندیشه های سستِ ملل یهود و نصاری پرداخته است.طبق آیات متعدد قرآن آنها معتقد بودند که خود امت برگزیده و نژاد و مردمانی هدایت یافته و تافته جدا بافته از انسانهای دیگرند.خویش را فرزندان و دوستان خداوند میدانستند و معتقد بودند سرای آخرت مخصوص آنهاست و اگر هم به جهنم روند بجز مدت کوتاهی در آن نخواهند ماند.این آیه در پاسخ به این عقیده انحرافی ، باندای جهانی میفرماید که تمام انسانها در پیشگاه خدا یکسان هستند و هیچ گروهی برگروه دیگر برتری ندارند.و تنها داشتن نام مسلمان یا یهودی یا نصرانی و غیره باعث رستگاری نمیشود.بلکه اساس رستگاری در قیامت اینست که انسان براستی از صمیم قلب ایمان آورد و آنرا با عمل صالح توام کند .بنابراین این آیه هرگز ناظر به این نیست که تمام شرایع رسمیت دارند و بشر در انتخاب هر کدام از این راهها آزاد است؛ بلکه هدف آیه ،ابطال خودبرتربینی و بی پایه شمردن الفاظی به نامهای یهودیت و ... است .پس نمیتوان از آیه نظریه ی صلح کلی را استفاده کرد و مدعی شد که پیروان تمام مذاهب و مسالک اهل نجات اند و برای اینکه مشخص شود قرآن پیروی از کدام آیین را مایه نجات میداند،باید به آیات دیگر _ مانند آیه ی 85 سوره آل عمران _ مراجعه کرد.
و [ياد كنيد] هنگامى كه از شما [بر پيروى از حق] پيمان گرفتيم ، و كوه طور را بالاى سرتان برافراشتيم ، [و گفتيم آنچه را [از آيات كتاب آسمانى] به شما دادهايم ، با قدرت دريافت كنيد ، و آنچه را در آن است [براى اجرا كردن] به ياد داشته باشيد تا پرهيزكار شويد .«63»
علت قرار دادن کوه در بالای سر بنی اسراییل:
هدف ازقرار دادن کوه در بالای سر بنی اسراییل ،ترساندن آنها از قدرت عظیم الهی و دعوت آنها به عمل به دستورهای خداوند بوده است.در این دعوت البته اکراه و اجباری نبوده و هدف از آن ،نشان دادن قدرت عظیم الهی به آنها بوده است؛ چرا که اگر قرار دادن کوه در بالای سر بنی اسراییل موجب اکراه و اجبار میشد،می بایست بیشتر معجزات حضرت موسی موجب اکراه و اجبار مردم به دین داری میگردید؛ درحالیکه قرآن میفرماید که آنها پس از دیدن همه معجزات شگفت انگیز ،بازهم ایمان نیاوردند؛ چنانکه در آیه بعد میفرماید:« آنها پس از این واقعه نیز باز روی گردان شدند.» برای اطلاع بیشتر ر.ک.به:توضیح آیه 171سوره اعراف.
پروانه به خرگوش گفت: دوستت دارم...
خرگوش گفت: الان میخوام بخوابم،باشه بیدار شم حرف میزنیم...
خرگوش به خواب زمستانی رفت و هیچوقت نفهمید که عمر پروانه فقط 3 روز است...
"همديگر را دوست داشته باشيم؛
شاید فردایی نباشد"..
آدمای زنده به گل و محبت نیاز دارن ومرده ها به فاتحه!
ولی ما گاهی برعکس عمل میکنیم! به مرده ها سر میزنیم و گل میبریم براشون, ولی راحت فاتحه زندگی بعضیارو میخونیم
و [ياد كنيد] هنگامى كه گفتيم : به اين شهر [بيت المقدس] وارد شويد ، و از نعمت هاى آن هر چه خواستيد فراوان و گوارا بخوريد و از دروازه [شهر يا درِ معبد] سجدهكنان درآييد و بگوييد : [خدايا ! خواسته ما] ريزش گناهان ماست ، تا گناهانتان را بيامرزيم و به زودى [پاداش] نيكوكاران را بيفزايم .«58»
از امام صادق روایت شده که فرمود: «نحن باب حطّتکم» بدین مفهوم که ما برای شما همچون دری هستیم که بنی اسراییل میبایست از آن وارد میشدند و «حطه» میگفتند تا گناهانشان بخشیده شود و پاداش الهی را دریافت کنند و اگر مسلمانان هم میخواهند مشمول آمرزش و رحمت الهی قرار گیرند ،باید به ولایت اهل بیت اعتراف کنند و به حریم محبت آنها وارد گردند.
و [ياد كنيد] هنگامى كه گفتيد : اى موسى ! ما هرگز بر يك نوع غذا صبر نمىكنيم ، بنابر اين از پروردگارت بخواه تا از آنچه زمين مىروياند از سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش را براى ما آماده كند . [موسى] گفت : آيا شما به جاى غذاى بهتر ، غذاى پستتر را مىخواهيد ؟ ! [اكنون كه چنين درخواست ناروايى داريد] به شهرى فرود آييد كه آنچه خواستيد ، براى شما آماده است . و [داغِ] خوارى و بيچارگى بر آنان زده شد و به سبب خشم خدا دچار سقوط معنوى شدند ؛ اين [خوارى و سقوط] به خاطر آن بود كه آنان همواره به آيات خدا كفر مىورزيدند و پيامبران را از روى ستم مىكشتند ؛ اين [كفرورزى و كشتن پيامبران] به علت آن بود كه [از فرمانِ من] سرپيچى نمودند و پيوسته [از حدود حق] تجاوز مىكردند .«61»
گفته اند یهودیان ،بسیاری از پیامبران را باروشهای گوناگون از قبیل سربریدن ،زنده در چاه انداختن،در دیگ جوشان سوزانیدن و ... کشتند و غیر از آن واسطه ی کشتن بسیاری از پیامبران به امر پادشاهان و به دست کفار و مشرکان گردیدند.
ستاره 733 مربع ( *733#)
هرکاری میکنم جای ستاره ومربع درست نمیشه
بسم الله
*************
اگر فکر میکنید پس از مرگ،دستتون خالیه خالیه
اگر گاهی دنبال بهترین خیراتها برای امواتتون میگردید
اگر احساس میکنید یه دینی به گردنتون مونده
اگر دلتون میخواد بچه هاتون روحیه انساندوستیشون تقویت شه
بیاید باهمدیگه یه قراری بذاریم
تنها هفته ای هزار تومن برای اینکار لازمه
تو زمونه ای که بچه ها فقط روزی هزار تومن خرج خوراکی خریدن میکنن ،هفته ای هزارتومن اصن دیده نمیشه....
بیایم به بچه هامون یاد بدیم،یه روز در هفته از خوردن خوراکیش بگذره و پولشو به شکرانه سلامتیش بده به بچه هایی که الان تو بیمارستانها هستن....
نگاه به کمیه این پول نکنید اگر فقط 25نفرازمااینکارو به نیت اموات،رد مظالم،توشه ای برای آخرتمون و... هرهفته انجام بدیم.هفته ای 25هزار تومن و ماهی 100هزارتومن به این موسسه خیریه کمک کردیم....هرچی تعداد بیشتر بشه هم که چ بهتر
طریقه انجام این کار نیک:خیلی خیلی آسونه ،کافیه باگوشیتون *733#رو بگیرید(اول ستاره بعد مربع)و از توش گزینه احسان رو انتخاب کنید،بعد از اون هم گزینه محک....به سادگی با شماره کارت بانکی و رمز دوم کارتتون هفته ای یکبار و هربار هزارتومن بحسابشون واریز کنید....البته گزینه های نیکوکاری دیگه ای هم مثه کمیته امداد و...هم وجود داره که اگر دوست داشتید میتونید هرکدوم خواستید انتخاب کنید...
پس خیرین گرامی
قرار هفتگیمونو از پنجشنبه همین هفته شروع میکنیم...
محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی الفقیه مصنف هذا الکتاب قال حدثنی ابی رحمه االله قال حدثنی سعد عبداالله قال
حـدثنی احمـد بن هلال عن احمد بن صالح عن عیسـی بن عبداالله من ولده عمر بن علی عن آبائه عن ابی سـعدید الخدري عن النبی
صلی االله علیه و آله قال قال االله عزوجل لموسـی بن عمران یا موسـی لو آن السماوات و عامریهن عدي و الارضین السبع فی کفه و لا
اله الا االله فی کفه مالت بهن لا اله الا االله
ترجمه :
1... پیامبر (ص) :خدای عز وجل به موسی بن عمران فرمودند: براستی که اگر آسمانها و ساکنان آن نزد من هستند و زمینهای هفتگانه را در یک کفه گذاشته و و (لا اله الا الله )(2) را درکفه دیگری بگذارند.(لا اله الا الله) سنگینتر از آنها خواهد بود.
برگرفته از کتاب:ثواب الاعمال و عقاب الاعمال نوشته شیخ صدوق
چه زیبا نوشته ای مهربانم:
"وما شب را مایه آرامش قرار دادیم"
چادرم را که بر سر می کنم
سیاهی اش گویا
همانند شبی است که برایم آرامش را
به ارمغان می آورد......
راننده ماشینی در دل شب راهش را گم کرد و بعداز مسافتی ناگهان ماشینش هم خاموش شد...
همانجاشروع به شکایت از خدا کرد:" خدایا پس تو داری اون بالا چه کار میکنی؟!؟ و ..."
چون خسته بود خوابش برد.وقتی صبح از خواب بیدار شد ...
از شکایت شب گذشته اش خیلی شرمنده شد چون ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود!!
همه ما امکان به خطا رفتن را داریم...
پس اگر جایی دیدیم کارمان پیش نمیرود،شکایت نکنیم!!
شاید اگر جلوتر برویم به صلاح ما نباشد..
و خدا همه نامها [ىِ موجودات] را به آدم آموخت ؛ سپس [هويت و حقايق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه كرد و گفت : مرا از نامهاى ايشان خبر دهيد ، اگر [در ادعاى سزاوار بودنتان به جانشينى] راستگوييد .«31»
علم اسماء:
برخی گفته اند منظور،علم لغات است ؛درحالیکه دانستن مشتی لغت هرگز سرچشمه چنین فضیلتی نمیتواند باشد.بعضی گفته اند منظور،اسامی حجتهای الهی بویژه ائمه معصومین(ع)است که ارواحشان از قبل آفریده شده بود.
بسیاری از مفسران گفته اند:منظور از اسم در اینجا مسمی است؛یعنی خداوند تمام علوم مربوط به زمین و آسمان و انواع ساختنیها واستخراج معادن و کاشتن درختان و خواص و منابع آنها را به آدم تعلیم داد؛یا در طبیعت واستعداد اوبطور فشرده قرار داد.
در حدیثی از امام صادق (ع)در تفسیر این آیه میخوانیم که :"منظور ،تمام زمینها ،کوهها و دره ها وبستر رودخانه هاست.سپس به فرشی که زیر پایش گسترده بود ،نظر افکند وفرمود که این فرش هم از اموری بوده که خدابه آدم تعلیم داده"
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه آورده:"اسمائی که خدا به آدم تعلیم کرد،موجودات عالیه ای بودند محجوب به حجاب غیب که هر اسمی در این جهان به خیر وبرکت آنها نازل شده و از نورانیت آنها بهره میگیرد"
گفتيم : اى آدم ! تو و همسرت در اين بهشت سكونت گيريد و از هر جاى آنكه خواستيد فراوان و گوارا بخوريد ، و به اين درخت نزديك نشويد كه [اگر نزديك شويد] از ستمكاران خواهيد شد .«35»
بهشت آدم:
بهشت آدم،یکی از باغهای پرنعمت وروح فزای یکی از مناطق سرسبز زمین بودهاست؛زیرا اولا
بهشت موعود قیامت نعمتی جاودانی است که بیرون رفتن از ان ممکن نیست.
ثانیا نه ابلیس آلوده و بی ایمان در آن راهی دارد نه وسوسه های شیطان ونه نافرمانی خدا
امام صادق (ع)در این باره فرموده:"بهشت آدم،باغی از باغهای دنیابود که خورشید وماه بر آن میتابید و اگر بهشت جاویدان بود ،هرگز آدم از ان بیرون رانده نمیشد."
از اینجا روشن میشود منظور از هبوط و نزول آدم به زمین،نزول مقامی است نه مکانی.
از امام معصوم علیه السلام سوال شد: چگونہ باید زن و بچہ را از اتش جهنم حفظ کرد؟
حضرت فرمود:چیزی را که خدا امر کرده،بہ ان ها بگو و هر چہ را خدا نهے کرده،تو هم زن و بچہ ات را از ان نهے کن.
اگر اطاعت کردند،تو ان ها را حفظ کردے.واگر عمل نکردند و مخالفت کردند،تکلیف از گردن تو برداشتہ شده است.
اگر به زن و بچہ ات چیزی نگویی،در قیامت گرفتاری.
باید با زبان نرم بگویی و کم کم عصبانے هم بشوی.
بگوپسر! چرا این طور می کنی؟
دختر! چرا این طور می کنی؟
در روایت است که بہ حقیقت ایمان نمی رسد،مگر این کہ اگر کسی خلافی کرد،او اخم کند.
نه این کہ، با پسر خلافکار خوش و بش کنی و بگویی: چه کنیم؟ حریف نمی شویم.
جهنم که رفتے، ان وقت حریف خواهے شد.
بایــــــــدبگویی
اگر نگویی،در قـیامت گیر هستی.
شاید بتوان گفت آقای عظیم دربند سری یکی از قدیمی ترین دوستان شهید عباس بابائی باشد. سابقه این دوستی از سال ۴۸ شروع و تا هنگام شهادت آن بزرگوار ادامه داشت.
اینجانب عظیم دربند سری در سال ۱۳۴۸ وارد نیروی هوایی شدم . در بدو ورود می بایستی یک سری آموزشها را در نیروی هوایی می دیدیم که از آن جمله آموزش زبان انگلیسی بود. در کلاس زبان من به عنوان هنرجو سمت ارشدی کلاس را داشتم ، با ورود عباس بابائی به کلاس به عنوان دانشجو می بایست ایشان ارشد کلاس می شد اما عباس ازاین کار امتناع می کرد.
در این کلاس من با این شهید بزرگوار آشنا شده و با هم رفیق شدیم. ایشان شخصیت خاصی داشتند واز همه متمایز بودند. در آن دوران بیشتر استادان زن بودند از جمله استاد کلاس زبان که یک زن آمریکایی بود.آمریکاییها می خواستند از این طریق فرهنگ منحوس غربی را به جوانان این مرز وبوم تحمیل کنند. عباس همیشه میگفت:(اینها ماموران CIA هستند و در قالب استاد، جاسوسی می کنند).
همانطور که گفتم ایشان اخلاق بخصوصی داشتند. انسانی متواضع و با اخلاص بودند که من شیفته اوشده وتا پایان دوره با هم بودیم. این استاد زبان برای اینکه فرهنگ مبتذل غرب را رواج دهد،به دانشجویان پیشنهاد شرم آوری داد که، اگر کسی امتحان پایان ترم را ۲۰ بگیرد من یک شب با او خواهم بود. بعد از اعلام نمرات عباس ازهمه نمره اش بیشتر بود او امتحان را ۱۹ گرفته بود. من برگه او را که دیدم تعجب کردم زیرا او یک کلمه ساده را غلط نوشته بود و آن استاد هم به عباس گفت: تو عمدأ این کلمه را غلط نوشته ای تا با من نباشی. آنجا بود که من به عظمت روحی عباس پی بردم. ایشان با این کار درس تقوا و عفت و بزرگواری را به دیگران آموخت.
این آیه شریف میفرماید که دو چیز آتش جهنم را شعله ور میکند: انسانها و سنگها .
مراد از سنگها در این آیه،بتهای سنگی ست که بجای خدا پرستیده میشدند؛چنانکه قران خطاب به مشرکان در آیه 98 سوره انبیاء میفرماید:« شما و آنچه از غیر خدا میپرستید،هیزم جهنم خواهید بود.» نکته بسیار مهم این آیه اینست که میفرماید:" برخی از انسانها هیزم جهنم هستند." این نشان میدهد که افکار و اعمال ناپسندی که از انسان سر میزند و خود او و دیگران را آلوده میکند ، درقیامت بصورت آتشی از وجودش شعله ور خواهد شد.و خودش و دیگر کسانی را که گمراه کرده است ،خواهد سوزاند ؛ چنانکه درباره جهنم در آیات 6 و 7 همزه آمده است:" آتش برافروخته ی خداوند که از دلها زبانه میکشد." «و قود » چیزیست که استعداد شدید اشتعال دارد.درروز قیامت ،انسانهایی هستند که چنین استعدادی را در دنیا کسب کرده و چونان سنگ کبریت و گوگرد شده اند که آتش را در درون خود نهفته و آمده دارند.و از درونشان برای دیگران نیز وسیله سوختن حمل میکنند و این همان جهنمی است که در دنیا برای خود افروخته اند.از این رو در آخر آیه میفرماید:" برای کافران آماده شده است." یعنی جهنم پیشتر آمده شده و آنان خود را همچون سنگ گوگرد و کبریت ،آماده سوختن کردند .از امیرالمومنین علی (ع) در ذیل این آیه نقل شده است:" ای شیعیان ما ، تقوای الهی داشته باشید و بپرهیزید از اینکه هیزم آن آتش باشید و اگر چه شما نسبت به خدا کافر نیستید ،با پرهیز از ظلم به برادران مومنتان،خود را از شر آن آتش در امان نگه دارید."
کلمه شیطان به معنای دور شده از خیر و خوبی و موجود شرور است.این نام مخصوص ابلیس نیست.ولی چون او به شدت از رحمت خدا رانده و دور شده و مظهر شرارت و دوری از خیر است،به حق می توان او را شیطان خواند.خداوند در آیه 112سوره انعام میفرماید:"اینچنین در برابر هر پیامبری،دشمنی از شیطانهای انسانی و جنی قرار دادیم.آنها بطور سری ( و درِ گوشی) سخنان فریبنده و بی اساس ( برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند."
مراد از شیطان در این آیه ،سران کافران و منافقانند که در عقیده کفرآمیزشان با هم موافق ودر خلوتشان همدم و همراز یکدیگر.
در روایتی آمده که شخصی از امام رضا (ع) درباره این جمله که خدا آنها را مسخره میکند ،سوال کرد.امام فرمود :" خداوند مسخره نمیکند؛ولی آنها را به دلیل مسخره کردندشان مجازات میکند."
یعنی این مجازات،همان مسخره کردن آنهاست.
درقرآن ،هم معنای این عبارت وجود دارد؛ چنان که در آیه 194سوره بقره میفرماید:" هرکس به شما تجاوز کرد ،همانند آن بر او تعدی کنید ." این آیه شریف دستور میدهد که همانند تجاوزِ تجاوزگر او را مجازات کنید و سکوت نکنید؛نه اینکه هرطور که او تجاوز کرد (اعم از قتل و غارت و تجاوز به نوامیس و... ) شما نیز به او تجاوز کنید.
رزق به معنای بخشش مستمری ست که در اوقات معینی میرسد و گاه به نصیب و بهره نیز گفته میشود.بعضی نیز گفته اند که رزق به معنای اِنعام و بخشش مخصوصیست که مطابق مقتضای حال طرف و بر طبق حاجت او باشد.تا حیات و زندگیش تداوم یابد.جالب توجه اینکه معادل لغت رزق در فارسی ، واژه روزی است یعنی اِنعام و بخششی که هرروز می رسد و شامل حال افراد می شود.بایدتوجه داشت که رزق و روزی ،به مادیات و آب و نان خلاصه نمیشود؛ بلکه هرآنچه که انسان برای کمال خویش به آن نیاز داشته باشد،رزق است.بهمین دلیل در دعاهایی که از معصومین به ما رسیده است ،چیزهایی مانند:عقل کامل،علم سودمند،مال فراوان و حلال ،شخصیت والا،فرزند صالح و... بعنوان رزق از خدا طلب شده است.امام صادق (ع) علم را یکی از رزقهای الهی می داند و در ذیل این آیه می فرماید: « یعنی از آنچه که به آنها یاد داده ایم بین مردم نشر میدهند.» بنابراین ،تعلیم نیز نوعی انفاق است .
رحمان و رحیم دو صفت از صفات نیکوی الهی است.خداوند بارها خود را با این دو صفت معرفی کرده است.در معنای این دو کلمه و فرق آنها با هم گفته اند :« رحمان صیغه مبالغه و به معنای کثرت و فراوانی رحمت الهی است که شامل همه بندگان او _ اعمّ از مومن و کافر _ می شود. و رحیم صفت مشبه و بیانگر رحمت جاودان و نعمت دائمی خداوند است که ویژه ی بندگان مومن است.»
از پیغمبر گرامی اسلام روایت شده است:« خداوند یکصد رحمت دارد و یکی از آنها را به زمین فرو فرستاده و بین مخلوقاتش تقسیم کرده است.که مخلوقات باهم مهربانی میکنند و بیکدیگر مهر میورزند.نودو نه رحمت دیگر را برای خود نگه داشته و زمان ظهور آن را عقب انداخته است و با آن نودو نه رحمت در روز قیامت بر بندگانش رحم میکند .»
الف.
قلبی❣ که جز خدا در آن نیست(1)
ب.
قلبی❣ که پیرو راهنمای حق،توبه کننده از گناه و تسلیم حق باشد(2)
ج.
قلبی❣ که از حب دنیا ،سالم باشد.(3)
د.
قلبی ❣که با یاد خدا آرام گیرد.(4)
ه.
قلبی❣ که در برابر خداوند خاشع است.(5)
.
.
.
1.نورالثقلین.ج4.ص57
2.نهج البلاغه .خطبه 214
3.تفسیر صافی
4.سوره فتح.آیه4
5.سوره حدید.آیه 16
✿
مقام معظم رهبری:
اگر من امروز رهبر انقلاب نبودم،رییس فضای مجازی کشور میشدم!
رایانه ها و فضای مجازی و سایبری که الان در اختیار شماست،
اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید ،میتوانید یک کلمه حرف درست خودتان را
به هزاران مستمعی که شما را نمیشناسند ،برسانید!
این فرصت فوق العاده ای است؛
مبادا این فرصت را ضایع کنید !
اگر ضایع شد خداوند متعال از من و شما روز قیامت سوال خواهد کرد!
1391/7/20
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
مشکل کارهای ما اینه که برای رضای همه کار میکنیم،جز خدا"شهیدابراهیم هادی"
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
شهادت تیر و ترکش نیست؛آنروز که خدا را باهمه چیز و در همه جا دیدیم و نشان دادیم،شــــــهـــیــــد شده ایم
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
در زمین عشـــقـــی نیست که زمینت نزند،آســمــــان را دریاب
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
تنها و تنها خــــــداست که می ماند